تصور کن روزی که ...
تصور کن روزی بهم
پیام بدی و جواب ندم!
زنگ بزنی و
تعجب کنی چرا جواب نمی دم
ادامه:زهرا خوبی؟چرا اینجوری حرف میزنی حالت خوبه؟موضوع چیه؟-زهرا:ببین مهران خواهرم وقتی مدرسه بودم برداشته گوشیمو اسهاتم دیده رفته به مامانم گفته مامانمم الان گوشیمو میخواد بگیره ببین میرم گوشیو میدم بهش نگران نباش هرجور شده هر چندگاهی بهت زنگ و اس میزنم خیلی دوست دارم..گفتم:نه زهرا زود بگیری یه کاری کن دارم میمیرم من که..زهرا گفت:اصلا اس و زنگ نزن تا خودم بهت بزنگم بای صدام میزنه مامانم.زهرا گوشیو قطع کرد بدجوری شوکه شده بودم تو دلم گفتم . . .
در چت روم گل یخ
دستمو فشردمو رفتم نزدیکش که یه مشت حوالیش کنم برامم مهم نبود کیه و چقدر خطرناکه اگه دنیا هم مزاحم عشقم میشدن باز در مقابلش می ایستادم (البته من تا اونجایی که هست سعی میکنم دعوا نکنم شاید با یه مذاکره مشکل حل میشد و از عاقبت بد دعوا زندان و اینجور چیرا در امان میموندم)وقتی رسیدم تا منو دید اومد سمتم انگار به قصد . . .
ادامه:که یه دفعه کسی با دستاش از پشت چشمامو بست فهمیدم زهراس گفت: عشقم داشتم واست میمردم ..نشستیمو 2 دقیقه ای بهم خیره شده بود و داشت نگام میکرد تو چشام خیره شد و گفت مهران عشقم خیلی دوس داشتم حرفم برنیم دستاشو گرفتم گفت:مهران تو چشمام نگا کن و قول بده هرگز تنهام نمیزاری و تا ابد باهام میمونی اگه . . . .
قسمت اول داستان واقعی عاشقانه مهران و زهرا
باسلام.من مهران 18 سال دارم میخوام واقعیت تلخ شکست عشقیمو براتون بگم.
امیدوارم بخونین و جلب توجه شما عزیزان شه نظر هم بدین ممنون میشم دوست دارم نظرتونو بدونم.
من قبل اون حادثه که میخوام بگم شرایط واسه دوست شدن و اینجور چیزا زیاد پیش اومده بود اما من خوشم نمیومد و بر عکس دوستام اهمیت نمیدادم و بیشتر یا تو اینترنت بودم یا با رفقا حال میکردیم.
ماجرا از اون جایی شروع میشه که . . .
داستان واقعی وصال
در گل یخ
داستان عاشقانه و احساسی یک شاخه گل
وقتی خودمو تووی آینه نگاه کردم اتفاق تازه ای رو ندیدم ، حتی دیگه اون تارِ موی سفید هم به چشم
نمی اومد .
با اینکه برام خیلی مهم بود اما دیگه بهش اهمیتی نمی دادم ؛ یخورده شالمو جلوتر کشیدم و دستمو
گذاشتم روی صندلی و آینه رو گذاشتم تووی جیبِ سمتِ راستِ مانتوم ؛ تازه
دوباره یادم افتاده بود که من فقط نوزده سال دارم .
سری جدید جملات و اس ام اس های احساسی و عاشقانه
باشی یا نباشی زندگی میگذرد !
اگر باشی با تو
اگر نباشی با سیگار …
.
.
.
نه لبهای من به پیشانی تو رسید
…
نه لیاقت تو به احساس من …
چیزی به هم بدهکار نیستیم ؛ هر دو کم آوردیم !!!
دل نوشته های احساسی و عاشقانه ی کاربران مجازی
من معجزه ندیده ام !
ولی می دونم که هست !
می دونم میاد !
فقط که باید منتظر نشست !!!!
.
.
.
بـــــــــرای هیچ کس نمـــــــــیر
حتی اگـــــــــر برات تب کنه !!!
اون تبش بند میاد خوب میشه
اما تـــــــــــو مرده به حساب میای . . .
مدت هاست تنهایم
اما دلـــــــــــــــــــــــتنگ اغوشی نیستم....
خسته ام
ولی به تکیـــــــــــــه گاهی نمی اندیشم...
چشم هایم ترهستندوقرمز
ولــــــــــــــــــــــــــــــی رازی ندارم....
چون مدت هاست!!!
دیگرکسی را"خـــــــــــــــــیلی"دوست ندارم....
تعداد صفحات : 13